bahar net
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
چهار شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : خادم امام زمان

يا مثلاً مي‌خواهد با يک دروغ بزرگ‌تر که کاملاً تخيلي و غير واقعي است، مثل حمله فضايي‌ها به زمين و ايجاد نگراني در مردم در اين مورد به واسطه فيلم هاي سينمايي مثل جنگ ستارگان و از اين قبيل، توجيه کند که بايد تسليحات خود را افزايش دهيم تا خطر حمله فضايي‌ها کاهش پيدا کند! و يا با اين توجيه که ما از شر سارقان، تبهکاران و قاتلان در امان نيستيم، بايد مثل آب خوردن مجوز حمل يا خريد اسلحه به مردم بدهيم، حتي به کودکان! فيلم بولينگ براي کلمباين مايکل مور را که ديده‌ايد؟!

همه به دنبال منجي مي گردند


تمام اديان الهي و غير الهي، به آخرالزمان و اين‌که روزي مي‌رسد که همه شر در مقابل همه خوبي و نيکي مي‌ايستد، معتقدند و انتظار ظهور يک منجي را مي‌کشند که نماد نيکي‌هاست و ظلم و بدي را در آخرالزمان از بين خواهد برد. بودايي‌ها و هندوها منتظر آمدن (گوتمه) يا بوداي پنجم هستند، زرتشتي‌ها در انتظار سوشيانت (يا سوشيانس) و مسيحيان هم معتقدند که حضرت عيسي دوباره از اورشليم و بيت المقدس ظهور مي‌کند. يهودي ها هم مي‌گويند عيساي واقعي هنوز نيامده است.

اما در فيوچريسم (آينده‌گرايي) مسلمانان، شيعه و حتي سني در انتظار ظهور مهدي صاحب الزمان هستند، اما با يک تفاوت با اديان ديگر. آن‌ها منجي‌شان از آسمان ظهور مي‌کند و در همان وقت ظهور به ميان مردم مي‌آيد، اما منجي ما مسلمانان، هم اکنون در ميان مردم زندگي مي‌کند و در مشکلات و سختي‌ها همراهيشان مي‌نمايد، بدون آن‌که کسي او را بشناسد و از روي همين در زمين قيامش را آغاز مي‌کند، نه آن‌که از آسمان فرود آيد، يا مثل عيسي مسيح در حالي‌که خود مسيحيان (به اشتباه) معتقدند دوهزار سال پيش به صليب کشيده شده و از دنيا رفته است، دوباره زنده شود. منجي ما عمر هزارساله دارد و پنهان از ديد مردم است، اما زنده است و عيني. بنابراين در زندگي مسلمانان تجلي خاصي مي‌يابد و همه اکنون هم از او مدد مي‌گيرند و در انتظار او سعي دارند کارهاي نيک انجام دهند و زمينه را براي ظهور حضرتش فراهم سازند. در حالي که انتظار اديان ديگر جلوه‌اي در زندگي معمولشان ندارد. جالب است بدانيد که تأثير اين تجلي عيني فرهنگ انتظار زماني براي غرب مشخص شد و او را به وحشت از منجي ما انداخت که انقلاب اسلامي پيروز شد و جلوه‌هاي حضور و ياري آن حضرت در پيروزي انقلاب و زمان جنگ تحميلي بيش‌تر نمود يافت. غرب دانست که چيزي غير از امکانات و تجهيزات نظامي و تکنولوژي هم وجود دارد که ضمن بسيج مردم و هماهنگي در اعتقاداتشان، اين نيرو را به آن‌ها مي‌بخشد که در عين کمبود امکانات، با تکيه بر ايماني قوي در جبهه‌هاي نبرد براي شهادت و کشته شدن در راه خدا از هم سبقت بگيرند. به واسطه همين حيرت بود که براي شناخت فرهنگ انتظار و عامل ايجاد اين ايمان قوي در سال 1984(1362 هجري شمسي) کنفرانسي در اسرائيل و در شهر تل‌آويو برگزار شد تا به تأثير اعتقاد به مهدويت در ميان مسلمانان به ويژه شيعيان ايران بپردازد. در اين کنفرانس به اين نتيجه رسيدند که هويت سياسي شيعه و عامل موفقيت آن، اعتقاد به مهدي (عج) است و گفتند: اين‌ها به اسم امام حسين (ع) قيام مي‌کنند و به اسم امام زمان (ع) قيامشان را حفظ مي‌کنند.


از آن پس بود که هاليوود توجهش به اين منجي جلب شد و اهميت آن را درک کرد. او تأثير مهدويت را در تعارض با خواسته هاي خود ديد و سعي کرد بر ضد آن فيلم بسازد و ماجرا را به گونه‌اي ديگر جلوه دهد. غربي‌ها معتقدند: اگر بتوانيد آينده را پيش بيني کنيد، خودتان هم مي‌توانيد آن را بسازيد.

هاليوود که به تأثير تصوير در فرهنگ سازي و تغيير مباني فکري و اعتقادي جوامع ايمان آورده بود، به سرعت شروع به ساخت و تهيه فيلم‌هايي کرد که به نوعي به آخرالزمان و ظهور منجي مي‌پرداخت. براي همين اورسون ولز کارگردان يهودي مشهور سينماي هاليوود که فيلم همشهري کين او در زمره بهترين فيلم‌هاي دنيا جاي گرفته بود، فيلمي ساخت به نام پيشگويي‌هاي نوسترآداموس و در اين فيلم منجي را کسي معرفي کرد که نام آخرين پيامبر را برخود دارد و مسلمان است، اما به حدي کشتار مي‌کند و برخوردي وحشيانه با مردم دارد که عملاً هرکسي از او متنفر خواهد شد. لباس او عربي مانند است و دستاري بر سر دارد. پيام کل فيلم آن است که اين منجي مسلمانان فرد محبوبي نخواهد بود و ششصد ميليون مسلمان در خاورميانه وجود دارند که ثروت عظيمي از گاز و نفت و ذخاير طبيعي در اختيار دارند و براي صلح جهاني خطرناکند. ولز براي اين فيلم اسکار هم گرفت.

بعد از آن، بازي کامپيوتري يامهدي نيز ساخته شد که با همان رويکرد بالا موجب ايجاد نفرت از ظهور منجي به اين نام در ميان جواناني شد که چندان اطلاعي از نحوه ظهور حضرت و مباني اعتقادي شيعه نداشتند.


آرماگدون


کلمه آرماگدون که به عربي (هرمجدون) خوانده مي‌شود، واژه‌اي است در اصل يوناني که معناي لغوي‌اش به معني نبرد نهايي حق و باطل (يا خير و شر) در آخرالزمان است. اين نبرد در محلي به همين نام، طبق آنچه در باب مکاشفات يوحنا در انجيل عهد جديد آمده است، رخ مي‌دهد و سرنوشت نهايي بشر به آن بستگي دارد. با همين نام فيلم‌هايي ساخته شده که به نبرد فضايي‌ها که نماد شرند و زميني‌ها که نماد خيرند، مي‌پردازد و به نوعي اين واقعه را تحريف مي‌کند.

مي‌گويند سازمان سيا در پرونده‌ حضرت مهدي، فقط عکس ايشان را کم دارد. در واقع آن‌ها به اهميت ايشان براي مسلمانان پي‌برده‌اند و حدس مي‌زنند که اين واقعه نزديک است. بنابراين مي‌خواهند نوعي آمادگي در مردم خودشان ايجاد کنند و القا نمايند که نيروي برتر در مقابله با اين واقعه، آمريکا و تکنولوژي اوست و در صورت وقوع اين امر، يک قهرمان آمريکايي دنيا را نجات خواهد داد. اين قهرمان حتي بر بلاياي طبيعي هم غلبه مي‌کند و در واقع از دست طبيعت هم کاري ساخته نيست تا جلوي تکنولوژي آمريکا بايستد. نشان دادن اين مسئله در فيلم‌ها، غير از مرعوب‌کردن شرقي‌ها و به ويژه مسلمانان در اين که هرگز نمي‌توانند با اين قدرت برتر مبارزه کنند، موجب مي‌شود که جهان سوم به نوعي در مقابل اين تکنولوژي منفعل شود و خلاقيت و توانايي خود را ناديده بگيرد و تنها، مصرف‌کننده تکنولوژي خارجي باشد و نه توليد کننده. چون غرب مي‌داند که توليد کردن فکر، انديشه، و در نهايت فناوري منجر به قدرت گرفتن مسلمانان خواهد شد.

در هاليوود انواع آخرالزمان‌ها به تصوير کشيده شده است. آقاي مجيد شاه حسيني در کتاب پيش‌گويي‌ها و آخرالزمان گونه‌هاي مختلف آن را به پنج گروه تقسيم کرده‌اند :

1. آخرالزمان تکنولوژيک: ساخته‌هاي دست بشر روزي بر ضد او مي‌شورند و تکنولوژي دشمن خالقش خواهد شد. اين موضوع در اين فيلم ها به تصوير کشيده شده است : دکتر فرانکشتاين، ترميناتور و ماتريکس يک و دو. منجي در اين آثار معمولاً يک انسان دانا و شجاع (والبته آمريکايي!) است که با شهامت و دانش خود، پيروانش را هدايت مي‌کند و دشمن را که همان مخلوق اوست شکست مي‌دهد. دقت کنيد به نوع رهبري مورفيوس و نئو در ماتريکس. و اين که نئو يا منجي خود يک تکنسين کامپيوتر است که بر ضد ابرکامپيوتر و فضاي مجازي قيام مي‌کند.


2. آخرالزمان طبيعي: بالاخره طبيعت که مورد هجوم انسان قرار گرفته و انواع آلودگي‌هاي زيستي در آن پديد آمده است، عليه نسل بشر عصيان مي‌کند و وقايعي چون سيل، زلزله، گردباد و آتشفشان‌هاي عظيم يا برخورد شهاب سنگ‌ها را موجب مي‌شود، يا چون انسان در ژنتيک دستکاري کرده و در واقع در کار خدا دخالت نموده است، هيولاهاي ناشناخته قرون اوليه حيات بشر بر زمين پديدار مي‌شوند و انسان را محاصره مي‌کنند. در اين‌جا نيز منجي هماني است که در بالا اشاره شد و البته ويژگي مهمش آمريکايي بودن اوست! مانند فيلم‌هاي برخورد عميق، آرماگدون، قله دانته، دنياي آب، گودزيلا، و پارک ژوراسيک.


3.آخرالزمان ديني: مهم‌ترين رويکرد سينماي هاليوود است که به دو شيوه مستقيم و غير مستقيم شرايط آخرالزماني را به تصوير مي‌کشد. در اين مورد نيروي شر، يا شيطان است با وسوسه‌هايش، يا با حضور فيزيکي‌اش، يا ضد مسيح (آنتي کرايست) يا دجال، که در زمان خاصي از زندان خود رها مي‌شود و حيات بشر را تهديد مي کند. منجي نيز طبيعي است که يک متدين( کشيش يا قديس) است که سحر شيطان را باطل مي‌کند. (اين منجي هم آمريکايي است!) به فيلم‌هايي نظير جن‌گير يک و دو، طالع نحس، و پايان روزگار دقت کنيد.


4. آخرالزمان علمي ـ تخيلي: در اين روش، سينماگران واقعيت و خيال را با هم تلفيق کرده و به مقصود خود مي‌رسند. نيروهاي شر همان فضايي‌ها هستند که از آن‌سوي کهکشان و از اعماق تاريک فضا به زمين حمله ور مي‌شوند و منجي در اين‌جا نيز با دانش و شجاعت خود مهاجمان فضايي را از بين مي برد. (يک آمريکايي!) مانند مجموعه فيلم‌هاي بيگانه، روز استقلال، عنصر پنجم، و مجموعه جنگ ستارگان.


5. آخرالزمان اسطوره‌اي يا افسانه‌اي : اين نوع اخيراً بسيار مورد توجه هاليوود قرار گرفته و انواع فيلم‌هاي توليد شده در اين‌باره نشان دهنده نوعي علاقه هاليوود به طرح آن است. سري سه گانه ارباب حلقه‌ها، و سري فيلم‌هاي هري پاتر که اکنون فيلم‌ها و کتاب‌هاي آن بسيار پرفروش شده و سود سرشاري را نصيب سازندگان آمريکايي کرده، از اين گونه است. از ديگر فيلم‌هاي اين‌گونه مي‌توان موميايي، بازگشت موميايي، عقرب شاه، جادوگر مرلين، و.... را نام برد. در اين فيلم‌ها يک هيولاي ناديده يا جادوگري وحشتناک و افسانه‌اي زندگي انسان‌ها را تهديد مي‌کند و منجي و يارانش بايد به سرزمين اسرار آميز اين هيولا سفر کنند و با زيرکي و توانايي خود با او بجنگند، زيرا او را فقط با سلاح‌هاي اسرارآميز و جادويي مثل خودش مي توان از ميان برداشت. سرانجام هم با کشف يک طلسم يا ابزاري سحرآميز (نگاه کنيد به حلقه در ارباب حلقه ها يا هنر جادوگري هري پاتر) نماد شر و بدي از بين مي رود.


محتواي تمام اين فيلم‌ها برگرفته از آموزه هاي مسيحيت و يهوديت است و در آن‌ها نشانه‌هاي فراوان از اين آموزه ها به چشم مي‌خورد.

در 95 درصد اين فيلم‌ها منجي يک آمريکايي خوب است که يا مسيحي است يا يهودي. آدم‌هاي بد ماجرا هم يا شرقي هستند يا مسلمان، يا يک شرقي مسلمان و عمدتاً هم از نژاد عرب. (نگاه کنيد به يکي از فيلم‌هاي اخير که در آن يک هواپيما رباي تبهکار، مسلماني است از تبار عرب و با نامي عربي و وسط هواپيما هم نماز مي‌خواند، با بازي ديويد ساچت، همان بازيگر معروف نقش پوآرو که وي را در سريال پوآرو که از تلويزيون خودمان هم پخش شد، ديده‌ايد! )

بد نيست نگاهي به فيلم‌هاي مطرح و پرفروشي که اين آخرالزمان را تبليغ مي کنند بيندازيم:

ماتريکس يک و دو و سه:


حتماً فيلم را با آن جلوه‌هاي ويژه اعجاب‌آورش ديده‌ايد. نئو منجي است و آشنايي با مورفيوس، رهبر يک گروه مخفي که فضاي مجازي را کشف کرده‌اند و مي‌خواهند مردم را از آن آگاه کنند، او را به سوي وظيفه اصلي‌اش که نجات مردم و سرزمين زايان است، رهنمون مي‌کند. زايان همان تغيير يافته انگليسي کلمه صهيون خودمان است که اکنون در اخبارمان مي‌گوييم صهيونيست‌ها يا زايانيست‌ها. زايان به عنوان شهر آرماني و مدينه فاضله‌اي مطرح مي‌شود که همه بايد به آن‌جا بيايند و به رستگاري و خوشبختي برسند. (آموزه‌هاي يهودي)




اطرافيان و ياران مورفيوس هم دقيقاً به تعداد و خصوصيات حواريون عيسي هستند. (آموزه‌هاي مسيحي) خود مورفيوس نيز خداي تجسم يافته است، زيرا يهود و مسيحيت معتقدند خدا مي‌تواند مجسم شود. چنان‌چه در انجيل يوحنا آمده است که : خدا کلمه بود، و کلمه جسم شد، و نزد ما ساکن گرديد و خدا پدر عيسي است.

نماد اتاق 303 در طبقه سوم ساختمان هم نشانگر تثليث است. اين‌ها از موارد عرفي يا مذهبي‌اند. ترينيتي نيز در اين فيلم به نوعي با حضرت مريم ارتباط پيدا مي‌کند.


ارباب حلقه‌ها :


در اين فيلم منجي فرودو است. از نژاد پست‌تر ‌هابيت که به همراهي يارانش بر سارومان که نمايانگر شر و پليدي است، مي‌جنگد. اين شخصيت به هيچ وجه کامل نيست ـ کامل از لحاظ انساني و نه پرداخت آن در فيلمنامه ـ او بدون اشتباه نيست. خيلي جاها وسوسه مي‌شود که حلقه را براي خودش بردارد و قدرت آن را به دست آورد. يک شخصيت خاکستري مايل به سفيد که لازم نيست هيچ خطايي نکند. دقت کنيد که منجي آمريکايي چه خصوصياتي دارد.




البته غير از بار فرهنگي و اعتقادي نبرد آرماگدون، اين فيلم‌هاي جادوگري جديد را از لحاظ اجتماعي هم مي‌توان بررسي کرد. در دنياي تکنولوژي‌زده و به شدت علمي غرب که خشکي و بي روحي را هم به دنبال دارد، رخ دادن معجزه، وجود موجودات افسانه‌اي و ناميرا و با قابليت‌هاي جادويي براي مردم يک جامعه خيلي جذاب مي شود. در مورد هري پاتر هم همين طور است.

هري پاتر :
يکي از سينماگران غربي درباره پديده هري پاتر گفته است : هري پاتر قرار است مسئله پيچيده فردا (بخوانيد آينده) را براي ما و کشورهايي که به آن‌ها در حال توسعه مي‌گويند، حل کند (منجي غرب) اين طوري مصائب مشترکي بين نوجوانان خودمان و بقيه پيدا مي‌کنيم و ما هم مي‌توانيم دقيق‌تر درباره ايده‌هايمان ( بخوانيد مباني فکري و نظري مان) با يک زبان بين المللي (همان تصويري که اشاره شد و سينما) حرف بزنيم.


هري پاتر خود يک جادوگر است، اما نه يک جادوگر منفي و ظالم مانند لرد ولدمورت که دشمن اوست. او نوجواني است با ويژگي معمولي همه نوجوان‌هاي دنيا که تنها تفاوتش اين است که به مدرسه جادوگري هاگوارتز مي‌رود. اين شخصيت بدون مرز است. چون با وجود همه تفاوت‌هاي فرهنگي بين کشورها، مدرسه‌ها در سرتاسر دنيا يک قوانين ثابت دارند. با فيلم‌هاي ارباب حلقه‌ها و هري پاتر، جهاني سازي خيلي راحت تر اتفاق مي‌افتد.


مي‌بينيد که منجي مورد نظر آن‌ها هيچ شباهتي به منجي ما ندارد. سعي دارند کسي را به اين عنوان معرفي کنند و ذهن مردم را غرق در آن کنند که ديگر لزومي نداشته باشد به مسئله انتظار به درستي بينديشد. آن وقت ما چه کرده‌ايم؟ انتظار را و ظهور منجي خود را چقدر در فيلم‌هايمان به تصوير کشيده‌ايم؟ مي توانيد بشمريد!


يک راهکار

به گفته دکتر بلخاري، در دانشگاه براي دانشجويان هنر ما به ويژه سينما که يک هنر صنعت کاملاً وارداتي است، فقط آموزه‌هاي غربي و تکنولوژي آن‌ها تدريس مي‌شود. بنابراين دانشجويان، تکنيک را از غرب مي‌گيرند. تا اين جا مشکلي نيست، اما غرب به قدري در اين زمينه عميق کار کرده است که تنها عده کمي مي‌توانند فقط تکنيک را بگيرند و محتوا را نگيرند.

بايد کساني که به اين عرصه پا مي‌گذارند، قبل از آن خودسازي فرهنگي، ملي و ديني کرده باشند تا تحت تاثير آن تکنولوژي و روحش قرار نگيرند و مرعوب آن نشوند. دکتر بلخاري در اين‌باره پيشنهاد خوبي دارد : بايد يک تيم متخصص حوزوي، محورهاي مهم و محتوا را از منابع اصيل اسلامي استخراج کند و تيم متعهد ديگري که دست اندرکار هنر و سينماست اين معنا را به تصوير بکشد. تاريخ و تجربه نشان داده است که تلفيق تعهد و تخصص بسيار کارساز است.


يک خبر جالب!

حتماً شنيده‌ايد که جناب بن‌لادن کمي تا قسمتي ادعاي مهدويت کرده است و خود را منجي جهان اسلام مي پندارد! اين خبر را بگذاريد کنار اين يکي که طبق مقاله بولتن خبري جي دو که يک سرويس خبري به روز است و به بررسي موضوعات امنيتي و اطلاعاتي مي‌پردازد و تنها براي مشترکين‌اش ارسال مي‌شود (به تاريخ نه فروردين 83): برخي از بازداشت شدگان زندان گوانتانامو، به بازجويان گفته‌اند که به اين علت به تشکيلات القاعده پيوسته اند که تصور مي‌کرد‌ه‌اند بن لادن همان مهدي منتظر است.

و يک خبر ديگر، اين‌که يکي از امامان جماعت عراق بعد از آزادي از دست آمريکايي‌ها گفته است: افسران آمريکايي به دنبال مهدي موعود مي‌گردند و از من در مورد او و محل اقامتش سؤال مي کردند.

منتظر ساخت فيلم هايي هاليوودي که به نوعي به اين اخبار مربوط شوند، باشيد! 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است نه در ان بالاها مهربان، خوب، قشنگ چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد او مرا می خواند، او مرا می خواهد
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان bahar net و آدرس bahar64.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان